زائــر بــارانـی

زائــر بــارانـی

اشکـــــ شوری به دلـــش آمد و بی تابـــــ افتاد...
دهـــن چشم از ایـــن صحـــن و سرا آبـــــ افتاد...



۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

آمـده ام بـه درگـهت تـضـرع و دعـا کـنـم

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۵۹ ق.ظ

یـا حبیـب الباکین


دوباره سفره ای به پهنای آسمـان گسترده شده است و رمضان آمده تا تک تک لحظاتمان را نـورانی کند. دلم گرفته از خودم که آماده نشدم برای استقبال از ماه خدا، دلم گرفته که لکه هایِ سیاهِ صفحه دلم را پاک نکرده ام... 

امیـد دارم به سحرهای این ماه ... سحرهایی که عاشقانه های ابوحمزه را زمزمه کنم و خود را به آغوشِ گرمِ دوست بسپارم...


اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ صَبْراً جَمِیلاً وَ فَرَجاً قَرِیباً وَ قَوْلاً صَادِقاً وَ أَجْراً عَظِیماً أَسْأَلُکَ یَا رَبِّ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ.


شعــر نوشت:

فقیر و زار و خسته ام حقیر و دلشکسته ام

تـو هـم اگـر بـرانیـم، کـجـا روم چـه هـا کـنم



پ.ن: التماس دعا


بِـکَ الدَخیـل ایهـا الرئـوفـــ