زائــر بــارانـی

زائــر بــارانـی

اشکـــــ شوری به دلـــش آمد و بی تابـــــ افتاد...
دهـــن چشم از ایـــن صحـــن و سرا آبـــــ افتاد...



۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید مهدی شجاعی» ثبت شده است

بـارانِ اشـکِ شیفتگـانِ غـمِ حسیـن

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۴۴ ب.ظ

یـا حبیـب الباکین


این چه حزنی است نهفته در نام تو که بی اختیار، دل ها را می شکند و اشک را در پشت پلک ها بی قرار می کند؟

این چه غم شگرفی است که تداعی خاطره ی مقدس تو بر قلب ها می نشاند و جگر را خواه و ناخواه به آتش می کشاند؟

آدم (ع) که برای پذیرش توبه ی خویش خدا را به اسماء حسنای او سوگند می داد وقتی به نام تو رسید «یا قدیم الاحسان بحق الحسین» بی اختیار دلش شکست و برای اول بار حضور اشک را در چشم ها تجربه کرد، از جبرئیل پرسید که چه سری است در این نام که فرق دل را می شکافد و آسمـان چشـم را بـارانـی میکند؟

آنگاه که جبرئیل (ع) مصیبت عاشورای تو را بیان کرد آدم سیرگریست و تازه پی به راز «إِنّی اَعلَمُ ما لا تَعلَمُون» خداوند برد.

باری این گریه دست ما نیست. اختیار اشک در این مصیبت با ما نیست. ما برای ثواب گریه نمی کنیم، چه کس می تواند برای ثواب گریه کند؟ گریه کردن بـال بسته می خواهد،گریه کردن دلِ شکسته می طلبد.

ما دق می کنیم اگر برای تو گریه نکنیم...

دل ما از سنگ هم که باشد در مصیبت تو،نه می شکند که خون می شود،کدام سنگ را روز عاشورا از زمین برداشتند و دلش را خونین ندیدند؟

دل ما چگونه خون نباشد از این مصیبت جانسوز؟

چگونه می شود که تو برفراز قله ی حقیقت بایستی و فریاد بزنی:«هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی»

و ما در حسرت این چهارده قرن عقب ماندن از کلام تو ،در حسرت چهارده قرن دیرتر رسیدن به  عاشورای تو ،در حسرت چهارده قرن دیرتر شنیدن فریاد استمداد تو، در خویش مچاله نشویم؟

آنها که یک روز دیرتر به عاشورای تو رسیدند مگر نه تا آخر عمر در آتش حسرت گداخته شدند؟

این «یا لیتنا کنا معک» به خدا تعارف نیست، ما چهارده قرن در عدم، از غم این عقب ماندگی خویش خون دل خورده ایم.


کتاب خدا کند تو بیایی، نوشته ی سید مهدی شجاعی




 شعـر نوشـت:

                  

                        این دیده ای که اشـک، روان گشته از برش

                       دارد هـوای دیـدن شـش گـوشه در سـرش 


اَلـحـَمـدُلله الَّـذی جَـعَـلَـنـا مـنَ الـبـاکـیـنَ عـَلـی الحُــسَــیــن...

التمـاس دعـا


بِـڪـَــ الدَخیـل ایهـا الرئـوفــــــ